محدثه ی آسمانی ۲
عکس شهدا را می بینیم ... عکس شهدا عمل می کنیم

 

 
پادگان آقا مهدی ...آرام هست و ساکت ...زنده هست واین را با همه ی
 وجودت می توانی احساس کنی .نفس هایش صورتت را نوازش
خواهد داداگردلت را بسپاری به تنهاییش .
 
شب هایش همه پادگان است...اگرشلمچه را باغروبش می شود
شناخت پادگان را هم با شبهایش می شود لمس کرد...
زمینش می تپد
آهسته اما همیشه..
.صدای قدم های آقا مهدی و
همه ی بچه هایش را به یادگار در سینه اش نگه داشته است.
کعبه اش چادر سردار است.حسینیه اما انگار کربلاست.
صدای عزاداری بچه های لشکر هنوز می آید:
حسینه یرلر آغلارگویلر آغلار...
مزار شهدای گمنامش که بروی آسمان خیلی خیلی
به زمین نزدیک است،کافی است دستت را دراز کنی کنار
در ورودی پادگان که می رسی انگار خودسردار آمده پیشواز ...
 
حواست باشد!نکند سلام آقا مهدی را نشنوی...
 

 

 




تاریخ: پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب: دفاع مقدس , شهید , مهدی باکری,
ارسال توسط رهگذر

 

 
بعد از ورود امام به تهران ،دکتر بهشتی به او گفته بود:
 
می خواهیم حفاظت از امام را بسپاریم به گروه
شما.
می تونید طرحی بدهید که شورای انقلاب را راضی کنه،
 
یک شب تا صبح نشست و طرح مفصلی را آماده
کرد .طرح کامل بود شورای انقلاب قبول کرد .
یکی دو روز بعد روزنامه ها خبر از یک گروه چهار هزار
نفره ی جوان دادند که قرار شد از امام محافظت کنند.
(خانواده ی شهید کاظمی)
 
...من هم مانند هرکس دیگرزندگی رادوست دارم،
از خوشی هایش لذت می برم.از صدای خنده ی
بچه ها غرق در شادی می شوم
ازتفریحات سالم ونشست وبرخاستنها و
شادی ها و خوشی هایش مسرور می شوم
ولی نمی توانم به خاطرش از وظیف و مسئولیتی
که خدا بر عهده ام گذاشته است شانه خالی کنم.
(قسمتی از وصیت نامه شهید محسن ابراهیم پور)

 




تاریخ: پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:دفاع مقدس , شهید,
ارسال توسط رهگذر

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 65
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 65
بازدید ماه : 1105
بازدید کل : 4440
تعداد مطالب : 33
تعداد نظرات : 16
تعداد آنلاین : 1

ir